کد مطلب:301566 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

حدیثی ساختگی


و از این جا نادرستی مطلبی كه در بعضی اخبار آمده كه عمر بن خطاب با آن حضرت ازدواج كرده است معلوم می شود، مگر آن كه آن احادیث را حمل بر تقیه و اضطرار بكنیم، و ما بخشی اندك از سخنان بزرگان و دانشمندان را پیرامون این موضوع می آوریم تا انشاءالله حقیقت آشكار شود.

1- استاد علی محمد علی دخیل گوید: از جمله ازدواج های موهومی - كه زیاد هم هست - ازدواج ام كلثوم دختر امام امیرالمومنین علیه السلام با عمر بن خطاب است. ابن عبدالبر و ابن حجر و دیگران روایت كرده اند كه عمر بن خطاب او را از علی بن ابی طالب علیه السلام خواستگاری كرد، حضرت فرمود: او


هنوز كوچك است، عمر گفت ای ابوالحسن او را به عقد من درآور كه من بهتر از دیگران از او نگهداری خواهم كرد، حضرت فرمود: من او را نزد تو می فرستم اگر از او خوشت آمد او را به ازدواج با تو درخواهم آورد، بردی را به ام كلثوم داد و او را نزد عمر فرستاد و فرمود به عمر بگو این همان بردی است كه به تو گفتم، وی این مطلب را به عمر گفت، عمر به او گفت به پدرت بگو، من راضی هستم و بعد دست بر پای او گذاشته و برهنه كرد، ام كلثوم گفت: چرا چنین می كنی، اگر تو امیرالمومنین نبودی بینیت را می شكستم، از نزد او بیرون آمد و نزد پدر رفته و داستان را به آن حضرت گفت و اظهار داشت كه مرا نزد پیرمردی بدی فرستادی.!

حضرت فرمود: دختركم، او شوهر تو می باشد «الاصابه» 4/ 492، «الاستیعاب»، /490، ط دار صادر. [1] .

و گفته است، تمام كسانی كه ازدواج او را با عمر ذكر كرده اند چنین اظهار داشته اند كه ازدواج عون با او بعد از كشته عمر بود، با اینكه عون در جنگ «تستر» (شوشتر) در سال هفدهم هجری در دروان خلافت عمر كشته شده است و چگونه می توان پذیرفت كه وی بعد از قتل عون یا او ازدواج كرده باشد؟... و شگفتی زاترین چیزی كه موجب شده عده ای را به هوس اعتقاد به این داستان مسخره بیندازد گفتار عبدالبر است كه گوید: محمد بن جعفر بن ابی طالب همان كسی است كه بعد از مرگ عمر بن خطاب با ام كلثوم دختر علی بن ابی طالب ازدواج كرده است،با اینكه خود در همین كتاب می گوید: عون بن جعفر و برادرش محمد بن جعفر در شوشتر شهید شدند با اینكه می داند كه جنگ شوشتر در دوران خلافت عمر بوده و هفت سال پیش از مرگ او بوده است، چگونه با توجه به این تاریخ گفتار او درست از كار درمی آید.


و نیز گوید: این داستانی كه ابن عبدالبر و ابن حجر نقل كرده اند كه حضرت علی علیه السلام دخترش را نزد عمر فرستاد و او پایش را برهنه كرد با اینكه خود آن دختر خبر نداشت؟ آیا ای خواننده بزرگوار تو چنین كاری را برای خود می پسندی تا چه رسد به امام امیرالمومنین علیه السلام؟! [2] .

2- از حضرت صادق علیه السلام درباره ازدواج ام كلثوم نقل شده كه فرمود: این نامی بود از ما كه مورد غصب قرار گرفتیم، و از ما غصب شد.

3- هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السلام نقل می كند كه فرمود: هنگامی كه عمر ام كلثوم را از حضرت علی علیه السلام خواستگاری كرد حضرت فرمود وی هنوز كودك است، عمر به عباس رسیده و گفت مگر من چه عیبی دارم، گفت: مگر چه شده است؟ گفت از برادرزاده ات خواستگاری كردم دست رد بر سینه من زد، به خدا سوگند زمزم را زیر و رو كرده و هیچ آبروئی برای شما نمی گذارم و دو شاهد علیه او اقامه می كنم كه او دزدی كرده و دستش را می برم، عباس نزد حضرت علی علیه السلام رفته و داستان را به او گفت و از او خواست كه اختیار این كار را به او بسپارد، حضرت به او واگذار كرد. [3] .

4- علامه مجلسی رضوان الله علیه می گوید این دو روایت بر آن دلالت ندارد كه این كار انجام گرفته و ام كلثوم با آن ملعون منافق از روی اضطرار و تقیه ازدواج كرده است و در برخی از روایات مطالبی دیگر وارد شده كه با این


ازدواج منافات دارد، مانند روایتی كه قطب راوندی از صفار به اسنادش به عمر بن اذینه نقل كرده كه به حضرت صادق علیه السلام گفته شده كه مردم علیه ما استدلال كرده و می گویند كه حضرت علی دخترش ام كلثوم را به ازدواج فلان كس در آورد با اینكه می توانست این كار را نكند، حضرت صادق علیه السلام كه در آن لحظه به جائی تكیه داده بود پشت از تكیه گاه برداشته و نشسته و فرمود: آیا چنین می گویند؟ مردمی كه چنین گمان می كنند به راه راست ره نیافته اند، سبحان الله! حضرت علی علیه السلام نمی توانست بین عمر و بین دخترش مانع شود، و از این ازدواج جلوگیری كند، دروغ می گویند و آن چه كه گفته اند چنین نبوده، قضیه از این قرار بود كه عمر از حضرت علی دخترش ام كلثوم را خواستگاری كرد، علی علیه السلام نپذیرفت و به عباس گفت: به خدا سوگند اگر دخترش را به من ندهد عنوان سقایت و اختیار چاه زمزم را از شما می گیرم. عباس نزد حضرت علی علیه السلام آمده و با آن حضرت در این مورد صحبت كرد اما علی علیه السلام نپذیرفت و او اصرار كرد، حضرت وقتی دید كه گفتار عمر و تهدید او بر عباس خیلی گران آمده و او از میدان بدر رفته و ممكن است عمر تهدید خود را انجام داده و سقایت را از او بگیرد و به یكی از زنان حنیه به نام سخیفه دختر جریر كه از یهودیان نجران بود دستور داد تا به شكل ام كلثوم در آید و ام كلثوم را از دیدگان مرد پنهان كرد و آن زن جنیه را به نزد عمر فرستاد...

مجلسی رحمه الله در بیان حدیث نخستین گوید: معنای حدیث آنست كه در ظاهر و در نظر مردم ما مورد غصب قرار گرفتیم اگر این داستان درست باشد. [4] .

5- مجلسی رحمه الله گوید: بعد از آن كه عمر نص صریح و روشن برخلافت حضرت علی علیه السلام را انكار كرده و به دشمنی با اهل البیت پرداخته مشكل


است بتوان گفت كه ازدواج با او بدون ضرورت و تقیه جایز است مگر اینكه قاتل به جواز ازدواج با هرگونه مرتدی باشی كه از اسلام برگشته، كه چنین سخنی را هیچ كس نگفته است. [5] .

6- شیخ بزرگوار مرحوم مفید رحمه الله گوید: خبری كه درباره ازدواج ام كلثوم با عمر به وسیله امیرالمومنین رسیده است قابل اثبات نیست زیرا از طریق زبیر بن بكار رسیده و اسناد او معروف نیست و او خود در نقل حدیث مورد ثقه و اطمینان نیست و مورد اتهام و تهمت است، وی با حضرت علی علیه السلام دشمنی داشته و در آن چه كه از آن حضرت نقل كرده بنی هاشم به آن اطمینان نداشته اند، این حدیث از آن جهت منتشر شده كه ابومحمد حسن بن یحیی صاحب النسب در كتابش آن را آورده و عده ای پنداشته اند كه چون یك فرد علوی آن را روایت كرده پس حدیث درستی است، با اینكه وی از زبیر بن بكار نقل كرده است. خود حدیث هم به طور اختلافی نقل شده است، گاهی از امیرالمومنین نقل می شود كه حضرت خود عقد دخترش را برای عمر خوانده و گاهی از عباس نقل می شود كه وی عهده دار عقد بوده و گاهی روایت می شود كه عقد واقع نشد ناچار بعد از تهدید عمر نسبت به بنی هاشم واقع شد و گاهی روایت می شود كه این عقد از روی اختیار و دل خواه بوده است.

از طرف دیگر می بینیم كه برخی از روایان می گویند كه عمر او را بچه دار كرد و اسم فرزندش هم زید بوده و بعضی می گویند كه پیش از هم بستر شدن با او كشته شد، برخی دیگر می گویند كه زید بن عمر دارای اولاد بوده است، و برخی اظهار می دارند كه زید كشته شد و فرزندی از او باقی نماند، و بعضی می گویند كه زید و مادرش هر دو كشته شدند، دیری می گوید كه مادرش بعد از مرگ او زنده بود، و دیگری گفته است كه عمر


چهل هزار درهم به ام كلثوم مهریه داده و دیگری گوید: چهار هزار درهم بوده است، دیگری گفته كه مهریه اش پانصد درهم بوده است.

بنابراین به طور كلی پیدایش این حدیث از اول و بعد از اختلافاتی كه در آن پدید آمده بطلان اصل حدیث را اثبات می كند و به هر حال تاثیری ندارد.

و بر فرض صحت می توان برای این رویداد تو توجیه داشت كه با اصل مذهب شیعه كه قائل به گرماهی كسانی است كه از حضرت علی جلو افتادند منافات نداشته باشد: اول آنكه مساله نكاح و ازدواج مربوط به ظاهر اسلام است كه همان گفتن شهادتین و نماز به سوی كعبه و اقرار به حقانیت شریعت باشد، هر چند بهتر است كه از ازدواج با كسی كه با اسلام خود كارهائی انجام می دهد كه موجب خروج از اسلام نیست خودداری كنند، ولی اگر ضرورت ایجاب كرد كه با فرد گمراهی كه اظهار اسلام می كند ازدواج صورت گیرد در این صورت آن حالت مكروهیت نیز از بین می رود و آن چه كه در حال اختیار جایز نبود جایز و مباح می شود و امیرالمومنین نیازمند این انسجام و نگه داری خونها بود و می دید كه عمر در این خواسته خود در موضوعی قرار گرفته كه اگر این كار انجام نگیرد فساد مهمی در دین و دنیای مردم راه می افتد و اگر پاسخ مثبت بدهد به مصلحت دین و دنیا است، از این جهت با خواسته او موافقت كرد.

و جهت دیگر آنكه ازدواج با فرد گمراهی كه منكر امامت ائمه است و آن مقام را برای كسی كه شایستگی آن را ندارد ادعا می كند حرام است مگر اینكه انسان بر دینش و خونش ترس و خوف داشته باشد كه در این صورت این كار برای او جایز است.همانطور كه اظهار كفر كه ضد ایمان است در صورت تقیه جایز است و همانگونه كه خوردن گوشت مردار و خون و گوشت خوك به هنگام كه خوردن گوشت مردار و خون و گوشت خوك به هنگام ضرورت روا است هر چند در حال اختیار حرام است، و حضرت علی علیه السلام در این ازدواج مضطر بود زیرا حضرت را تهدید و توعید كرده بود، بنابراین حضتر ملتزم به حقانیت آنان نشده


زیرا چاره ای جز این كار نداشت و در این كار خون خود و شیعیانش را حفظ فرمود همانگونه كه در حال تقیه می توان اظهار كفر كرد.

خداوند متعال فرموده است: «الا من اكره و قلبه مطمئن بالایمان» [6] .

و این داستان عجیب تر از قصه قوم لوط نیست چنانكه خداوند متعال از قول حضرت لوط نقل می كند كه وی به قومش گفت: «اینها دختران منند و برای شما پاك ترند» [7] آنان را به ازدواج و همسری با دخترانش فراخواند با اینكه كافر و گمراه بودند و خداوند آنان را مستوجب هلاكت و نابودی دانسته و در نابود ساختن آنان اجازه فرموده بود، و خود حضرت رسول نیز پیش از بعثت دو تن از دختران خود را به دو كافری كه بت پرست بودند داد كه یكی از آن دو عتبته بن ابی لهب و دیگری ابوالعاص بن ربیع بود، بعد از آنكه مبعوث به پیامبری شد بین آن دو و دخترانش جدائی برقرار كرد، عتبه بر حالت كفر مرد و ابوالعاص بعد از آنكه اسلام آن دو را از هم جدا كرد مسلمان شد و حضرت او را با همان نكاح اول به او برگرداند. [8] .

7- سبط ابن حوزی گوید: جدم در كتاب «المنتظم» گوید كه علی علیه السلام دخترش را نزد عمر فرستاد تا او را ببیند، عمر پاهایش را بالا زده و به آن دست كشید، آنگاه می گوید: به خدا سوگند كه این كار زشت است اگر او كنیزی بود این كار را با او انجام نمی داد، و بعد به اجماع مسلمین دست زدن به زن اجنبیه جایز نیست چگونه این كار به عمر نسبت داده می شود؟! [9] .

بهر حال این حدیث ساختگی را عده ای از بزرگان نیز رد كرده اند مانند: شارح نهج البلاغه مرحوم خوئی در جلد سوم/ 51 و علامه محقق سید


ناصر حسین موسوی هندی رساله مستقلی در این باب نگاشته به نام «افحام الاعداء بتكذیب ما افتروه علی سیدتنا ام كلثوم علیهاالسلام الله الملك الحی القیوم» و چون مطلب واضح است از اطاله كلام در این موضوع خودداری می شود.


[1] اعلام النساء، تاليف دخيل، 14.

[2] فروع الكافي 5/ 346.

[3] عمر در پايان يكي از سخنرانيهاي شگفت: اي مردم اگر خليفه خبردار شود كه يكي از شما با زني زنا كرده و شهودي در آن جا نباشد شما چه مي كنيد؟ گفتند: سخن خليفه حجت است، اگر دستور رجم دهد ما او را سنگسار مي كنيم. عمر ساكت شده و از منبر پائين آمد، عباس را در جاي خلوتي ديده و گفت، اوضاع را ديدي؟ گفت: آري، گفت به خدا سوگند: از علي جواب مثبت به خواستگاري من ندهد فردا در خطبه ام خواهم گفت آن مرد علي است او را سنگسار كنيد (اللمعه البيضاء / 130.

[4] مراه العقول 20/ 40.

[5] بحارالانوار 43/ 109.

[6] نحل، 106، مگر كسي كه مجبور شود ولي دلش به ايمان مطمئن باشد.

[7] هود /78 «هولاء بناتي هن اطهرلكم»

[8] «مجموعه رسائل» شيخ مفيد /327- 229.

[9] «تذكره الخواص»/ 321.